پنجشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۹۱

نقض آسان حقوق...


عجیب است که از دانشگاه به راحتی و بدون هیچگونه دلیل مستند و مدرکی با دوسطر نامه ی حراست

و گزینش و گزارش های .... اخراج می کنند ؛ هیچگونه حق و حقوق قانونی و مطالبات به حق را

به آدم پرداخت نمی کنند . به هر دری که متوسل می شوی و از هر راهکار قانونی که وارد می شوی،

مسدودش می کنند ؛ تازه به دیوان به اصطلاح عدالت اداری شکایت می بری با انبوهی از مدارک مستند

و ... ، دو سطر نامه ی حراست و ... چنان کارا و ریشه دار است که حکم صادره ی شعبه ی دیوان ،

قادر به عبور از آن نبوده و انشاء رای اش همان می شود که خواسته ی دیگران ! را برآورده سازد ؛ نه

مطالبات قانونی شاکی را بعد از عمری کار و.... این هم نمونه ای از رعایت حقوق شهروندی که از همه

چیز به راحتی محروم می شوی ؛ و باید علف بچری تا زنده بمانی . چرا که دست همکاری ندادی و ساز

انسانی خودت را نواختی . طرفه این که در گوشه ای از حکم شعبه ی دیوان اشاره ی کوچکی به حق ام

می شود ( به خاطر وضوح بیش از اندازه ی نقض حقوق قانونی و شهروندی ام ) و دانشگاه محکوم به

تسویه حساب می گردد ؛ اما جالب این است که دانشگاه هیچ وقعی به حکم مورد اشاره در دیوان نمی نهد

و همچنان به نقض بیش از پیش حقوق قانونی و شهروندی من پای می فشرد! آیا مرجع دیگری هم برای

رسیدگی هست؟! که البته من می دانم هیچ مرجع قانونی دیگری وجود ندارد! و این یعنی مهر باطل زدن

بر پیشانی زندگی و ....

و این (9009970900101187) شماره ای ست که بر پیشانی دادنامه در دیوان می خورد تا برای ابد

قطعیت ابطال زندگی را اعلام کند!

هیچ نظری موجود نیست: