سه‌شنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۰

این قاب

روز
می گریخت
با پاجامه ی کبودش
و شب
خاطره های دخترکی تنها را
روی شهر
پرسه می زد

غلغله ی سکو ت بود و
نگاهم
در قاب تنهایی

هیچ نظری موجود نیست: