چشم می گردانم
دست می سایم
خش خش برگ ها را
درغیاب ات
رازی نهفته است
دست دراز می کنم / بی شاخه گلی
سرانگشتانم را اما
جهانی ست
که واژه های آن
با نگاه تو رونمایی می شوند
* * *
چشم می گیری
دست پنهان می کنی
گام هایت را
به کدام جاده می بخشی
این لبخند
ازسطرهایم نمی گریزد
اگرکه دلتنگی های روزانه
سنگین
برثانیه ها می تازد