زبان گم شده
پایگاه اطلاع رسانی مسعود بیزارگیتی
سهشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۸
Hannover
خش خش پائیزت را
در انگشتانم می ریزم
تا چراغ این کلمات را
برخطوط شبانه ام
روشن کند
این سو
فصل ها به هم ریخته اند
وصداها
راه شان را نمی یابند
می خواهم
درپائیزخانه ات
شاخه ها را سان ببینم
چرا که دربهاراتاق من / حتی
نسیمی بررؤیای این حرف ها
نمی وزد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر