شنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۶

اين صداي بي هنگام



اين لنگه هاي ناهنگام

به كدام دست

سلام گفت

پنجره ها را ببند

درضجه هاي باد

چه وقت هواخوري


اين صدا

تلنگركدام شعر

خواب ترانه

مستي مي بخشد


كفش هايت را

جفت كن

درباد بي شكيب

اين در

خيال گشودن را

درخواب

تعبيرمي كند
درپستي كه تحت عنوان فرار به جلو نوشتم ، وپس ازيكي دوروزبه كامنت

هايي كه عزيزان برايم گذاشتند ، نظر انداختم ؛ به اظهارنظري برخوردم

كه حاكي ازجديت ونگاه ژرف وتاريخي يكي ازكامنت گذاران نازنين بود

ايشان محبت كردند وضمن اظهارلطف نسبت به شعراينجانب دراستقبال از

بيست وپنجم نوامبرروز جهاني حذف خشونت عليه زنان ، توضيحي دراين

خصوص مبني برتاريخچه پيدايش اين روز وچگونگي نام گذاري آن وهم

چنين سال تصويب اين روز تاريخي درسازمان ملل متحد نوشتند كه همه

علاقه مندان را دعوت به مطالعه اين نظر درپست فرار به جلو مي نمايم
.

چهارشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۶

فرار به جلو


عجيب است كه داستان دشمن يابي را درجامعه بحران زده ي ما حد و

مرزي نيست . به ويژه زماني كه جامعه درموقعيت بحران قرار بگيرد

هنوزاتهام كودتاي رسانه اي كه توسط برخي ازمسئولين و نزديكان

رئيس دولت نهم، به برخي مطبوعات منتقد وديدگاه هاي انتقادي شان

نسبت به قلمرو اجرايي حاكميت، وارد شده ، ازاذهان بيرون نرفته و

افكاراجتماعي را به خود مشغول كرده ؛ كه تازه ترين اتهام ديگراز

سوي سخنگوي دولت نهم، چون ردايي مخملين برتن منتقدين پوشانده

شده است.

براندازي نرم وانقلاب رنگين ومخملين ، توسط جريان هايي درداخل

كشور،اززمره اتهامات جديدي است كه طنين آن درجامعه پيچيده است

آيا وجود يك گفتمان انتقادي درجامعه درموقعيت هاي متفاوت زماني،

چه آنگاه كه جامعه درشرايط بحران به سرمي برد؛وچه آنگاه كه رنگ

آرامش مي پذيرد. چه آنگاه كه به فرصت هاي انتخاباتي نزديك مي

شود ؛ وچه آن زمان كه هيچ گونه كنش رقابتي سياسي درعرصه ي

انتخاباتي وجود ندارد ؛ بايد درقالب توهم دشمن يابي اندازه گيري شود

تا رقيب سياسي به هربهايي ازگردونه خارج گردد! آيا اين نشانه ي

عقب ماندگي جامعه ما دراعطاي فرصت به ديگران براي انديشيدن ،

آفريدن وبيان كردن نيست؟

تازه نيم نگاه به تحولات اجتماعي درقلمرو مسائل صنفي ، كه اززمره

مسائل مبتلابه جامعه ماست وكنش هاي اجتماعي پيرامون آن كه به

منظورتحقق خواسته هاي صنفي مي باشد وگاه بازخوردي نامناسب از

سوي قدرت دريافت مي كند ، چه فرصتي را بازمي يابد تا درانديشه

يافتن روزنه اي براي راه اندازي انقلاب مخملين باشد. يعني فرصت

انتقادي كوچك حتي بايد ازمنتقد سلب گردد؟ چرا كه مبادا به براندازي

نرم متهم نشود. آيا دراين موقعيت بحران ، كه دولت بايد بايك برنامه

ريزي درست به فكراين كنش هاي معترضانه ( جنبش زنان ، دانش

جويان ، اعتراض هاي كارگري ، مسائل مربوط به مطبوعات و...)

كه همه وهمه درچارچوب كنش هاي صنفي طبقه بندي مي شود،باشد

قدم به جلو گذاشته وبه جاي پاسخگويي ، وارد منازعه اي مي شود كه

خود مسئولين دررده هاي مختلف ودرعرصه هاي مختلف حاكميتي ،

نسبت به اين موضع دولت ، واكنش نشان داده اند.

تنها كمي تدبيرعميق تروواقعگرايي نوين را اگرجايگزين رمانتيسيم

موجود نماييم ؛ مي توان گامي درراه ارتقاء توسعه اجتماعي به پيش

نهاد. دل خوش كردن به شعارهايي كه مدتي طولاني ازتاريخ آنها مي

گذرد وبي توجهي يا كم توجهي به معضلات عديده ي مردم ، كه درآن

غرق مي شوند؛غفلتي تاريخي را درپي خواهد داشت، كه تاريخ هرگز

از آن نخواهد گذشت

دوشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۶

به استقبال بيست وپنجم نوامبر


نام من



جرم من چه بود


آرزوي بادباني سفيد

برقايقي كه

رؤياهاي مرا گرداگرد جهان

برافراشته / مي رفت

وبرگهواره ي كودكي

هجاي بلند عشق را

لبخند مي زد


گيسوي بلندم آيا

تا نسيم

عطرآرامشش را

برواژه هاي بغض كرده

دستي باشد

تا پرندگان شاد

ازدهان شاعران

پروازكنند


شايد چيدن ماه بود

تا كمي روشن ترشود

پنجره هاي به خواب رفته


برلكنت صدايت

نام مرا

چراغي بيافروز

چهارشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۶



تصويرمسعود بيزارگيتي درطرح بالا ، كارگرافيكي روي جلد

شماره 37 مجله آينه ها نخستين مجله ادبي اينترنتي ايران است

جمعه، آبان ۱۸، ۱۳۸۶


دنباله ي كدام صدا



نيمي ستاره ي پنهان

فروخورده / بغض منتظر

نيمي نگاه آويزان

ازمصراع هاي شعرمن

مگربالي گشوده شود

وتكه اي عشق

دست درازكند


سرانگشتان تو

ماه را

دردلواپسي كدام رؤياها مي جويد


اين فصل

خستگي صدايم را

درخاموش ترين عقربه هاي مضطرب

به باد مي دهد


اين كلمه هاي سنگين

دنباله ي كدام صداست


قطارانتظار

دركدام ايستگاه بايد

توقف كند

اين صداهاي لرزان

چشم هاي پنهان

درپشت پنجره

شكوفه هاي فروردين را

درخطوط دستان شان

استخاره مي كنند

چهارشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۶

خاطره ها



چقدرشبيه بال هاي بي گذرنامه ي اين پرنده است

نت هاي شكسته ي اين ساز

بي گام هاي منضبط


ازسطرها كه مي گذري

حرف به حرف

رؤياي كودكي ات را

دركوله پشتي ات بگذار

اين خيابان هاي مهاجر

براي هيچ عابري

كلاه برنمي دارند

وچشم هاي آن سوي ويترين

تنها

براي ورق زدن خستگي هايت

چشمك مي زنند


كمي پايين تر

تمام كه مي شوي

خاطره هايت

تورا

مرورمي كنند

یکشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۶

سخني ازسرتامل



وقتي با ناشركتابم پيرامون دغدغه هاي فرهنگي موجود صحبت مي كردم و

ازكاهش حجم كتاب خواني وكتاب خري وبالاخره دشواري هاي موجود در

صدور مجوزونشركتاب گفتگو داشتيم ؛ اشاره اي داشت به اينكه درسال گذ

شته كه كتاب نشان هاي بي جهت من را منتشركرده بود وبرابرمقررات همه

ساله كه مرسوم است نسخه هايي ازكتاب را دونهادواداره كل كه يكي شوراي

شهراست و ديگري اداره كل ارشاد اسلامي ، خريداري مي نمايند ؛ تا ازاين

طريق تعاملي فعال را با ناشركتاب يا نويسنده داشته باشند.

اما درخصوص كتاب ياد شده ، ناشراظهارداشت نه ارشاد ونه شوراي شهر

اين كتاب را ازمن خريداري نكردند. واين مسئله براي من بسيارعجيب آمد!

زيرا كتابي كه مجوزنشردريافت مي نمايد ، دليلي براي عدم خريد آن توسط

دو نهاد ياد شده وجود ندارد . چه دليل و توجيهي پشت اين موضوع هست؟

در حالي كه همين دو سا زمان ياد شده چه بسا برخي كتاب ها را با تيراژي

بالاتر وهزينه اي بيشتر به هردليلي ممكن است خريده باشند . يا بر اساس

مثلا را بطه اي ممكن است، صا حب كتابي ، پس ازفروش يك نوبت كتاب

خود ، همان كتاب را درزماني ديگربا يك درخواست مجدد براي فروش به

شورا ارائه نمايد! اما چطور كتاب من كه توسط ناشربه شورا ارائه شده و

چاپ نخست نيز بوده است ، براي يك بار هم خريداري نشود! دليل آن چه

مي تواند باشد؟ آيا كتاب من ازنظر شان به عنوان كتاب درجه ي دوم تلقي

گرديده ؟ همچون تلقي من به عنوان شهروند درجه ي دوم كه به محروميت

من ازكارمنجرشده است. يا دليل ديگري پس عدم خريد كتاب من وجود دارد؟

نكته جالب آن كه چند بارتلاش نمودم تا با تلفن همراه يكي ازاين اعضاء شورا

تماس حاصل نموده تا مسئله را جويا شوم ؛ اما به نظرمي رسد چون شماره

حقير براي اين عضومحترم شوراي شهر كه به نمايندگي ازمردم درشورا

حضوردارند، آشنا نبود ؛ ازپاسخگويي اجتناب ورزيدند.

!چاره چيست؟ شهروند درجه ي دوم؛ كتاب درجه ي دوم منتشرميكند ديگر

اينطورنيست؟

شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۶


تصويرمسعود بيزارگيتي وهوشنگ ابتهاج(ه.الف.سايه ) شاعربزرگ معاصر
درعكس بالا در جلسه اي درخانه ي فرهنگ گيلان