درسالروزتصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر
19 آذرماه برابربا 10 دسامبريادآورتصويب اعلاميه جهاني حقوق بشردر
سال 1948 ميلادي درسازمان ملل متحد مي باشد. اين اعلاميه كه مشتمل
بريك مقدمه وسي ماده مي باشد، دربرگيرنده كليه حقوقي است كه انسان و
جامعه را فارغ ازنژاد، ايدئولوژي، رنگ پوست و... تحت حمايت خودمي
گيرد وآنان را فارغ ازهرگونه گرايشي، شهروند قانوني به شمارمي آورد.
دراين اعلاميه برحقوق مدني وسياسي ازيك سووحقوق اقتصادي،اجتماعي
وفرهنگي نيزتاكيد شده است. مفاد اصلي اعلاميه تاكيد برحيثيت ذاتي، كرا
مت انساني وحقوق فردي وي مي باشد؛ كه امروزبه اشكال گوناگون در
جوامع مختلف ( پيشرفته وتوسعه نيافته) مورد اجحاف قرارمي گيرد.
مفاد اعلاميه جهت حمايت ازحقوق ذاتي انسان ها، حكومت هارا موظف
به تامين نيازهاي اساسي انسان ها همچون داشتن شغل مناسب، مسكن منا
سب، حق تحصيل، حق بهداشت، حق امنيت زندگي و... ازيك سووحق آزا
دي فكر، آزادي بيان، آزادي برگزاري تجمعات و... مي نمايد. درجوامع
كمترتوسعه يافته،كه فرايند مدرنييت درابعاد وسطوح گوناگون درآنجاشكل
نگرفته ويا دوره گذاررا طي مي كند، قدرت حاكميت درتصميم گيري هاو
تصميم سازي ها، نقشي بي بديل داشته، وهدايت جامعه را بدون كمترين
توجه به تحليل ها ونظريات منتقدين، برعهده مي گيرند. دراينجا منتقدين
اغلب ازسيستم حمايتي قدرت حاكم برخوردارنبوده وگاه برخوردي خلاف
رويه قانوني واصول حاكم برمفاد اعلاميه جهاني حقوق بشرباآنان صورت
مي گيرد. به گونه اي كه آنان جزء شهروندان درجه دومحسوب شده وحتي
ازكمترين حقوق شهروندان درجه يك (= موافقان قدرت ) برخوردارنيستند
اين حقوق ناظربرنه فعاليت هاي سياسي- اجتماعي وبرگزاري اجتماعات
اعتراض آميزنسبت به سياست ها ورويه هاي قدرت كه فاقد تاب تحمل آن
مي باشند، بلكه حتي برخورداري ازحق تامين كارواشتغال وامنيت زندگي
ومعاش را نيزدربرنمي گيرد. به گونه اي كه امروزه عضو خانواده اي كه
به دليل داشتن ايده وروش انتقادي نسبت به حاكميت،هنگامي كه كاروشغل
خودرا ازدست مي دهد؛ درچنين جوامعي،زندگي اقتصادي چنان براوفشار
مي آورد؛ كه وي را ناچاربه مهاجرت مي نمايد. تاازيك سوجلوي ازهم
پاشيدگي زندگي خانوادگي خودرا كه حاصل بيكارشدن است، بگيرد، كه
دركشورهاي عقب نگهداشته شده، فراوان به چشم مي آيد. وازسوي ديگر
قادرباشد، معاش حداقلي زندگي را تامين نمايد. صرفنظرازاثرات مخرب
نوستالوژي مهاجرت.
اميد است درسالگرد تصويب اين اعلاميه، دولت ها ( بويژه دول توسعه
نيافته ) بيش ازگذشته به مفاد بندهاي آن پايبند بوده، وشهروندان خودرا
بدورازهرگونه تبعيض به عنوان انسان هايي كه شايستگي هرگونه انتخا
بي را براي زندگي درهرجاي دنيا داشته باشند؛ وحداقل حقوق آنان را در
راستاي آنچه درمنشورجهاني حقوق بشردرقلمروحقوق مدني، سياسي و
اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي آمده است، رعايت نمايند.
19 آذرماه برابربا 10 دسامبريادآورتصويب اعلاميه جهاني حقوق بشردر
سال 1948 ميلادي درسازمان ملل متحد مي باشد. اين اعلاميه كه مشتمل
بريك مقدمه وسي ماده مي باشد، دربرگيرنده كليه حقوقي است كه انسان و
جامعه را فارغ ازنژاد، ايدئولوژي، رنگ پوست و... تحت حمايت خودمي
گيرد وآنان را فارغ ازهرگونه گرايشي، شهروند قانوني به شمارمي آورد.
دراين اعلاميه برحقوق مدني وسياسي ازيك سووحقوق اقتصادي،اجتماعي
وفرهنگي نيزتاكيد شده است. مفاد اصلي اعلاميه تاكيد برحيثيت ذاتي، كرا
مت انساني وحقوق فردي وي مي باشد؛ كه امروزبه اشكال گوناگون در
جوامع مختلف ( پيشرفته وتوسعه نيافته) مورد اجحاف قرارمي گيرد.
مفاد اعلاميه جهت حمايت ازحقوق ذاتي انسان ها، حكومت هارا موظف
به تامين نيازهاي اساسي انسان ها همچون داشتن شغل مناسب، مسكن منا
سب، حق تحصيل، حق بهداشت، حق امنيت زندگي و... ازيك سووحق آزا
دي فكر، آزادي بيان، آزادي برگزاري تجمعات و... مي نمايد. درجوامع
كمترتوسعه يافته،كه فرايند مدرنييت درابعاد وسطوح گوناگون درآنجاشكل
نگرفته ويا دوره گذاررا طي مي كند، قدرت حاكميت درتصميم گيري هاو
تصميم سازي ها، نقشي بي بديل داشته، وهدايت جامعه را بدون كمترين
توجه به تحليل ها ونظريات منتقدين، برعهده مي گيرند. دراينجا منتقدين
اغلب ازسيستم حمايتي قدرت حاكم برخوردارنبوده وگاه برخوردي خلاف
رويه قانوني واصول حاكم برمفاد اعلاميه جهاني حقوق بشرباآنان صورت
مي گيرد. به گونه اي كه آنان جزء شهروندان درجه دومحسوب شده وحتي
ازكمترين حقوق شهروندان درجه يك (= موافقان قدرت ) برخوردارنيستند
اين حقوق ناظربرنه فعاليت هاي سياسي- اجتماعي وبرگزاري اجتماعات
اعتراض آميزنسبت به سياست ها ورويه هاي قدرت كه فاقد تاب تحمل آن
مي باشند، بلكه حتي برخورداري ازحق تامين كارواشتغال وامنيت زندگي
ومعاش را نيزدربرنمي گيرد. به گونه اي كه امروزه عضو خانواده اي كه
به دليل داشتن ايده وروش انتقادي نسبت به حاكميت،هنگامي كه كاروشغل
خودرا ازدست مي دهد؛ درچنين جوامعي،زندگي اقتصادي چنان براوفشار
مي آورد؛ كه وي را ناچاربه مهاجرت مي نمايد. تاازيك سوجلوي ازهم
پاشيدگي زندگي خانوادگي خودرا كه حاصل بيكارشدن است، بگيرد، كه
دركشورهاي عقب نگهداشته شده، فراوان به چشم مي آيد. وازسوي ديگر
قادرباشد، معاش حداقلي زندگي را تامين نمايد. صرفنظرازاثرات مخرب
نوستالوژي مهاجرت.
اميد است درسالگرد تصويب اين اعلاميه، دولت ها ( بويژه دول توسعه
نيافته ) بيش ازگذشته به مفاد بندهاي آن پايبند بوده، وشهروندان خودرا
بدورازهرگونه تبعيض به عنوان انسان هايي كه شايستگي هرگونه انتخا
بي را براي زندگي درهرجاي دنيا داشته باشند؛ وحداقل حقوق آنان را در
راستاي آنچه درمنشورجهاني حقوق بشردرقلمروحقوق مدني، سياسي و
اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي آمده است، رعايت نمايند.
۳ نظر:
!استاد بزرگوار
مطالب خواندنی و پربارتان و بخصوص در ارتباط با اعلامیه حقوق بشررا خواندم امیدوارم راهتان را پربارتر از همیشه ادامه بدهید
بنظر من تراز بندی حروف تا حدود زیادی درست شده است فقط مانده ریز بودن حروف که چشم بیننده را خسته می کند و همچنین کار بهترتان تعویض قالب دیداری نوسته هایتان بود بهر حال از نظر ساختاری بهبودی مستمری نمایان می باشد
به امید روزهای پربارتر برای وبلاگتان
غلام
!استاد بزرگوار
مطالب خواندنی و پربارتان و بخصوص در ارتباط با اعلامیه حقوق بشررا خواندم امیدوارم راهتان را پربارتر از همیشه ادامه بدهید
بنظر من تراز بندی حروف تا حدود زیادی درست شده است فقط مانده ریز بودن حروف که چشم بیننده را خسته می کند و همچنین کار بهترتان تعویض قالب دیداری نوسته هایتان بود بهر حال از نظر ساختاری بهبودی مستمری نمایان می باشد
به امید روزهای پربارتر برای وبلاگتان
غلام
نویسنده ارجمند
اشاره شما به مقوله حقوق بشرونقض اصول
آن بسیاربجا وارزنده بود معتقدم در
جامعه ما باید جهت تبیین اصول آن
به منظور آگاهی مردم کار فراوان
صورت گیرد
موفق باشید
یک روشنفکر
ارسال یک نظر