آوانگارد که می شوند
سر انگشتانم
به صحرای کربالا
می شورند
لب های معطل
پشت چراغ بودند
چند راس
بی رئوس می زدند / می خرابیدند
خرام صدا بود یا نعره مستانه لای خیابان ها
و حنجره ها / سوزن سوزن
پس نگاه ها
ول معطل
جمعه بخار نداشت
و تیترهای امروز را
که اندازه می زنم
میمون بود و
سعید بود
در قرائت جوگندمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر