سه‌شنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۹۴

چند اکتاو به




ایستاده بر شانه های خاطره
جهان را در مرور عقربه ها
جابجا می کنم
اینهمه کلمه
در کنار بغض خیابان
و دست های معطل در تقاطع

از حنجره بالا می روم
روی خطوط بن بست
سبز می شوم
سبز می شوم
با عطر شاخه گلی
در مسیر خاطره های دیروز
بر لبان ترک خورده

شب دراز و ماه
چند اکتاو آن سوتر از سکوت
دنبال کلیدش 

۲ نظر:

Unknown گفت...

«شب دراز و ماه
چند اکتاو آن سوتر از سکوت
دنبال کلیدش »

مرحبا استاد بیزارگیتی.

مسعودبيزارگيتي گفت...

امیر حسین عزیز و...