سرانگشتانم را مرور میکنم
و پاییز
که بر نتهایش
سان می بیند
کلمات بر غرور
آواها
کوچه پسکوچهها را پا به پا میشوند
کدام صدا
معبر قدم ها را
به گلی تازه
میدان میگشاید
به سر انگشتانم میرسم
و نتها
و نتها
حیرت چشمها را
در تاریکی پنجره ها
به سکوتی مغرور
دندان میسایند