دست های من نمی رسد
شادی های جهان را
در دلم
شاخه گلی می کنم
بافته برگیسوان طلائی ات
راز نگاهت را
آفتاب
تنگ چشمانه می گذرد
مرا به چشمک ستارگان/ نیازی نیست
سطری کوتاه
چراغ اتاقم را
روشن می کند
پرده را کنار می زنم
شبنم های جوان
در جان برگ ها دویده اند
شادی های جهان را
در دلم
شاخه گلی می کنم
بافته برگیسوان طلائی ات
راز نگاهت را
آفتاب
تنگ چشمانه می گذرد
مرا به چشمک ستارگان/ نیازی نیست
سطری کوتاه
چراغ اتاقم را
روشن می کند
پرده را کنار می زنم
شبنم های جوان
در جان برگ ها دویده اند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر