مدتی ست که وبم فیلتر شده . به یاد یکی از شعرهایم افتادم که در کتابم (( صداهای ریخته )) نیز
آمده . بی مناسبت ندیدم که آن شعررا در زیر بیاورم . تلاش کردم این شعر را درفیس بوک به
اشتراک بگذارم ؛ اما موفق نشدم . حال هر که توانست، مشترکش کند!
این که چقدر طول می کشد
ازکودکی تا کهنسالی ات
که گاه
چشم به هم زدنی ست
تا این چراغ / سبز شود
یا خود
درازای هزاره ای
هی ضربدر
ضربدر
درکنج قاب تصویر
(( یعنی که باطل شده است ))
یا دسترسی به . . .
این حرف
با ساز دیگران
اما
شعله می کشد
این مشترک
که محترمش می کنید
نا ممکن است
این سطرهای مانده در راه را
بی چشم
بگذرد
آمده . بی مناسبت ندیدم که آن شعررا در زیر بیاورم . تلاش کردم این شعر را درفیس بوک به
اشتراک بگذارم ؛ اما موفق نشدم . حال هر که توانست، مشترکش کند!
این که چقدر طول می کشد
ازکودکی تا کهنسالی ات
که گاه
چشم به هم زدنی ست
تا این چراغ / سبز شود
یا خود
درازای هزاره ای
هی ضربدر
ضربدر
درکنج قاب تصویر
(( یعنی که باطل شده است ))
یا دسترسی به . . .
این حرف
با ساز دیگران
اما
شعله می کشد
این مشترک
که محترمش می کنید
نا ممکن است
این سطرهای مانده در راه را
بی چشم
بگذرد
۲ نظر:
من ، دردم ولی ! درمان ننه بو
اااا تاریکی میان ! کو ؟ نور سو سو
وترکستم جه غم ، تنهای تنهام
می تنها تکیه گاهم ، زندگی کو ؟
شرر باشی دوست عزیز
کاج را به شب بسپار
شهرزاد!
گونه تر مکن!
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
● دعوت به سیزدهمین مراسم خوانش "تقویم عقربهدار ماههای بهار"
●● نگاهِ رسول آبادیان به چهارمین مجموعهی شعر پژمان الماسینیا
ارسال یک نظر