جمعه، تیر ۰۴، ۱۳۸۹

عقربه های خسته


گاهی یکی دو کلمه ی عاشقانه

هیچ سطری را

دربه در نمی کند


پنجره ای گشوده می شود

ونفس ها

درآسمان خلاصه می شوند


ازکوچه به خیابان می زنیم

با شگفتی دست هایمان

وخاطره ها را

درذهن خسته ی عقربه ها

مرور می کنیم

۳ نظر:

mazdak گفت...

در ادامه ی انتشار نخستین آنتولوژی شاعران سپید سرای گیلان قرار است نخستین آنتولوژی شاعران سپیدسرای بدون کتاب گیلان را نیز کار کنم.

بر این اساس از کلیه شاعران سپیدسرای گیلان که مجموعه شعر ندارند خواهشمندم تعداد 5 شعر به همراه سال تولد و محل تولد خود ،به نشانی اینترنتی panjeheemazdak@gmail.com ارسال نمایند.

پژمان‌الماسی‌نیا (چای تلخ) گفت...

سینه‌ی سپیده ارغوانی نیست
کاج کهن در حصار کلاغ‌ها،
تنها شاخه‌ای از طوفان باقی‌ست...
.
.
.

"تقویم عقربه‌دار ماه‌های بهار" به چاپ رسید.

احمدزاده گفت...

خسته نباشی . بیان امروز ماست