چهارشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۸

ویژه نامه و...


درطول سه ماهی که از تعطیلی ویژه نامه ی هنروادبیات روزنامه ی آوای شمال

می گذرد ؛ تماس هایی چه با دفتر نشریه و چه با خود اینجانب به عنوان دبیر ویژه

نامه ازسوی خوانندگان این نشریه و همچنین برخی دوستان اهل قلم همکارنشریه

گرفته شد و ضمن اظهار تاسف از عدم انتشارآن ، خواستار نشرمجدد این ویژه نامه

به دلیل فضایی که درحوزه ی فرهنگی گشوده بود ودرنبود هیچگونه نشریه تخصصی

درسطح استان ، شده بودند . زیرا این عقیده مشترک دررویکرد شان وجود داشت که

به دلیل فقدان ویژه نامه های ادبی ، ویژه نامه هنروادبیات آوای شمال در استان گیلان

به خوبی می رفت که جای خود را درمیان روشنفکران واهالی قلم بازکند . حتی برخی

ازدوستان اهل قلم به گذشته ادبی گیلان و نشریات آن اشاره نموده و مقایسه ای را با

برخی نشریات مانند بازار نقش قلم و . . . به عمل آورده بودند.

همه ی این نظرها گویای عملکرد و رویکرد ویژه نامه ی آوای شمال بود که به چنین

بازخوردی انجامید . خود نگارنده نیز به عنوان دبیر این نشریه ازپیچ وخم های زیادی

برای نشرآن عبور می کرد ؛ اما با همه ی آن احوال ، به دلیل اثرگذاری نشریه واستفبال

به عمل آمده ازویژه نامه ، خرسند وبا تلاش بیشتر کاررا ادامه می داد . اما چه چاره که

تعطیلی نشریه دست خودش نبود!

با عنایت به این که هنوز برخی ازدوستان پیگیر انتشار چنین ویژه نامه ای از سوی بنده

می باشند و طی تماس های شان این خواست را مطرح نمودهد ؛ به آگاهی می رسانم که

طی مذاکره ای که با مدیر یک نشریه به عمل آمده بود وتوافقی حاصل گردیده بود برای

انتشار ویژه نامه ای مشابه ؛ به دلیل اعمال سلیقه ای که قرار بود انجام شود ؛ نگارنده

ضمن اعلام مخالفت از انتشارنشریه مربوطه انصراف داد . امیدوارم در شرایطی بهتر

ادامه ی کار را بتوانم دوباره آغاز نمایم . که دراین صورت به یقین به آگاهی اهالی قلم

و مخاطبان محترم خواهم رساند .

یکشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۸




این هم چند تصویر از پائیز که به رنگ دل این سرزمین است

جمعه، مهر ۲۴، ۱۳۸۸

درهمسایگی ات


ازدست های من می ریزد

برخطوط کوچه ها

فصل ها

مرزی درمیانه نیست

رشت

کاردیف

یاهانوفر

تا نگاهت روشن شود


درهمسایگی ات

با زمزمه ی پائیز / خلوت کرده بودم

وترنم شبانه ی برگ ها

که آوازحضورت را می جست

گلی که

برگ های نام تو

برخاطره ام می ریزد

شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۸

این تقویم


گاهی این ثانیه ها می مانند

برگ ها را که ورق می زنی

می خواهد فصل ها باشد

یا دفترتقویمت

شاید عقربه هایی که کند می گذرند


لکنت این نت ها را

پرندگان چشم تو بیدارند