محمود درویش شاعر پرآوازه عرب و جهان ، شاعری که بربستر خشم و خشونت
و ستم و تجاوز ، در فرایند زندگی به شعر روی آورد و هویت یک شاعر انقلابی
را پذیرفت ، در نهم اوت برابر با نوزدهم مردادماه ، دو روز پس از جراحی قلب
در آمریکا درگذشت .
شاعر ملی فلسطین که با شعر (( شناسنامه )) معروفیتی عامتر یافت ، نخستین
مجموعه شعرش را با عنوان (( گنجشک های بی یال )) منتشر ساخت . دراین
کتاب او خشم حاصل از ستمی را که به خلق فلسطین روا داشته می شد ، به
نمایش می گذارد . در مجموعه دوم خود (( برگ های زیتون )) جای خود را
نه تنها در شعر فلسطین ، بلکه در جهان شعر عرب می گشاید . او بعد از انتشار
(( اعتراض )) و (( مادر )) روانه ی زندان می گردد. این شعرها ریشه در قلب و
روح مردم فلسطین دارد و به همین دلیل ورد زبان مردم آن دیار می شود .
محمود درویش از سال 1991 تا 1996 یک دوره ی تبعید شش ساله را در
پاریس پشت سر می نهد . این دوره برای وی یکی از موقعیت هایی را رقم
می زند که ، به فعالیت و نشر ادبیات عرب در کشورهای غربی بپردازد . او که
رئیس اتحادیه ی نویسندگان فلسطینی ست ، دست به انتشار یک فصلنامه ی
ادبی و مدرن می زند به نام (( الکرمل )) و به همراه (( ژاک دریدا )) و (( پی
یر بوردیو )) پارلمان بین المللی نویسندگان را تاسیس می کند .
در اشعار محمود درویش ، به ویژه در دوره های آخر کارش ، پدیده ی مرگ
خود را به رخ می کشد . به طوری که وی روایتی مستقیم از آن را در شعر
باز می تاباند .
جهان یکی از چهره های انقلابی شعر خود را به دست مرگ سپرد . و شاعر
خود می سراید :
و نگاه می کردم که چطور
زندگی از من رخت می بندد
و به دیگران داده می شود
و ستم و تجاوز ، در فرایند زندگی به شعر روی آورد و هویت یک شاعر انقلابی
را پذیرفت ، در نهم اوت برابر با نوزدهم مردادماه ، دو روز پس از جراحی قلب
در آمریکا درگذشت .
شاعر ملی فلسطین که با شعر (( شناسنامه )) معروفیتی عامتر یافت ، نخستین
مجموعه شعرش را با عنوان (( گنجشک های بی یال )) منتشر ساخت . دراین
کتاب او خشم حاصل از ستمی را که به خلق فلسطین روا داشته می شد ، به
نمایش می گذارد . در مجموعه دوم خود (( برگ های زیتون )) جای خود را
نه تنها در شعر فلسطین ، بلکه در جهان شعر عرب می گشاید . او بعد از انتشار
(( اعتراض )) و (( مادر )) روانه ی زندان می گردد. این شعرها ریشه در قلب و
روح مردم فلسطین دارد و به همین دلیل ورد زبان مردم آن دیار می شود .
محمود درویش از سال 1991 تا 1996 یک دوره ی تبعید شش ساله را در
پاریس پشت سر می نهد . این دوره برای وی یکی از موقعیت هایی را رقم
می زند که ، به فعالیت و نشر ادبیات عرب در کشورهای غربی بپردازد . او که
رئیس اتحادیه ی نویسندگان فلسطینی ست ، دست به انتشار یک فصلنامه ی
ادبی و مدرن می زند به نام (( الکرمل )) و به همراه (( ژاک دریدا )) و (( پی
یر بوردیو )) پارلمان بین المللی نویسندگان را تاسیس می کند .
در اشعار محمود درویش ، به ویژه در دوره های آخر کارش ، پدیده ی مرگ
خود را به رخ می کشد . به طوری که وی روایتی مستقیم از آن را در شعر
باز می تاباند .
جهان یکی از چهره های انقلابی شعر خود را به دست مرگ سپرد . و شاعر
خود می سراید :
و نگاه می کردم که چطور
زندگی از من رخت می بندد
و به دیگران داده می شود
۲ نظر:
سلام آقاي بيزارگيتي وبلاگ بسيار حوب و پرمحتوايي داريد به طور خاص اينكه ادبي و هنري هست ودرضمن با كتابهاتون هم آشنا شدم
مونا وثوقي
سكوت ترانه ايست كه تنها به تكلم نميآيد زيباترين آهنگ
هماهنگ اوازهاي بي صداست
سكوت را ميتوان شنيد
در ازدحام فريادهاي منقبض
حتي از ميان مرثيه هاي فرسوده و مندرس
سكوت را ميتوان شنيد
در پژواك فروخورده البرز - كوه موقر-
كه سالهاست در انتظار عقابان به كوچ رفته اندش مانده
سكوت را ميتوان شنيد
در آژنگ خزر
كه هر لحظه در امواح كف آلوده خود غرق ميشود
يا از كوير
كه در وصعت بيكران خود پنهان ميگردد
از جنگل سبز
كه به عقد پاييز در نميآيد
يعني كه خودرابه قباي نكبت و زردي و ترس نميآلايد
سكوت رضا نيست
خشم است و طغيان
و منتهاي يك سكوت طولاني
انقلابي است ويرانگر و طوفاني
مطلب شما راجع به محمود درویش خواندنی
بود . اطلاعاتخوبی دادید. شعر شناسنامه
درویش ورد زبان روشنفکران زندانی
کشیده قبل از انقلاب بود
ارسال یک نظر