شنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۶

پنجاه وسه ترانه عاشقانه
شمس لنگرودي
انتشارات آهنگ ديگر


گذري وتاملي


استعاره ها وكنايه ها كهنه اند
وقتي كه ازتوسخن مي شودگفت

تامل برلحن وخطوط يكدست وخطي كتاب پنجاه وسه ترانه ي عاشقانه

شمس لنگرودي ، به بازتوليد ذهنيتي درمخاطب مي انجامد، كه ازيك

سو فرايند كاركردي زبان شاعررا درطول چند كتاب شعرش از رفتار

تشنگي تا كتاب مورد بررسي ، درساختاروموقعيتي تك صدايي نشان

مي دهدكه مبتني برتصويرپردازي ها ورمزگان احاله شده به ابژه هاي

غيرزباني ست . چارچوبي كه شاعر، اگرچه درعاشقانه هايش احساس

بي نيازي ازساخت هاي تصويري مركب ازالگوهاي مستعمل وكليشه

شده مي نمايد؛ وبه همين جهت دركتاب فوق ، روند روايتگري را بر

مي گزيند كه عناصرحسي را دركنارخيال ورزي هاي شاعرانه ،

بنيان نوشتارخود كند؛ اما باز درفضاي توليد شده اثر ؛ شاعرناگزيربه

همان تركيب سازي هاي تصويري با استفاده ازتمهيدات متناسب روي

مي آورد. زيرا الزام خلق اثرهنري (= شعر) ، كنشگري بربنيان آشنا

يي زدايي اززبان نرم مي باشد، كه تخيل يكي ازاركان اصلي اين كنش

گري ست.

اماتعامل وتقابل درمناسبات دروني زبان درقطعات كتاب ، به جهت مو

قعيت شناسي فضاي كلي اشعار، اجرايي ازروابط عناصرزيبايي شنا

ختي را درساختاري كلي نشان مي دهد ، كه مخاطب را به سويه ي

ديگرفرا مي خواند. وآن پارادوكس منش شعري شمس لنگرودي با

رويكرد وموقعيتي ازشعرامروز است كه ازدهه ي هفتاد به اين سو،

درگستره اي وسيع تر موجوديت خود را اعلام داشته است . مؤلفه ها،

عوامل واسباب اين رويكرد ، بطورعمده بربنياد فرم ومناسبات دروني

زبان بنا نهاده شده است.ازهمين روموقعيتي بحراني را درشعرمعاصر

دامن زده كه درخورتوجه ودقت مي باشد.

نگارنده بحثي را درهمين زمينه درگذشته، تحت عنوان بحران موقعيت

درمجله ي گيله وا ويژه ي هنروانديشه به نگارش درآورده است.

اگرچه نقيضه ي ياد شده فاقد ايراد است.زيرا دوجريان ورويكردهنري

درعرصه ي شعر، با توجه به شناخت موقعيت تاريخي وفرهنگي جا

معه به موازات هم به خلق آثارشان مي پردازند .

دركتاب پنجاه وسه ترانه عاشقانه شاعرمنش روايتي اي را براي بيان

ايده آل ها ونگاه غنايي خود برمي گزيند، كه ريشه درآرمان وعواطف

عاشقانه اش دارد . اميدها ، ترديدها، آرزوها وخيالهاي رنگين شاعر،

درلحني تغزلي روايت مي شود. اما تمركز وتوجه سراينده بردوري از

كليشه هاي تصويري شعر،ونگاه معطوف شده به لحن روايي، قطعاتي

را دركتاب جاي داده، كه مركب ازعبارت ها وتركيب هاي ساده است

كه پشتوانه ي كنش زباني آن براي خلق موقعيت هنري بسيارنارساست

نمونه هايي چند ازاين دست اشعار

سپاسگزارم درخت گلابي
كه به شكل دلم درآمدي،
چه تنها بودم

يا

براي ستايش تو
همين كلمات روزمره كافي است
همين كه كجا مي روي، دلتنگم

براي ستايش تو
همين گل وسنگريزه كافي ست
تاازتوبتي سازم

يا

امشب
درياها سياه اند
بادزمزمه گرسياه است
پرنده وگيلاس سياه اند
دل من روشن است
توخواهي آمد

روندخلق سطرها دراشعاراين كتاب كه ازوحدت موضوعي برخوردار

است وتنها يك صدارا برمي تابد، ازويژگي حسي ، مؤلفه اي مي سازد

كه درخوانش شعرها وگوش سپردن به اين ويژگي، موسيقي لحن شعر

را توليد مي كند.

مخاطب هنگامي كه به وضعيت دروني شعريا شكل ذهني آن، پس از

قرائت يك يا چند باره اش ارجاع مي شود، طنين نيرومند مفهوم شعر

را حس مي كند. فارغ ازهرگونه تنش وتقابلي كه به وي فرصت گشتن

درتاويل ها وتعابيرزاده شده ازروابط متقابل زبان شعررا اعطا نمايد.

به باوراين قلم شمس لنگرودي درچند دهه كارشعر، به ويژه دردهه ي

شصت ازچهره هاي جدي ومطرح بوده است.نگاه اودرعرصه ي شعر

وانطباق آن با موقعيت تاريخي – فرهنگي جامعه ي ما، مؤيد اين كلام

است.

طي مدتي به تقريب يك دهه( دهه هفتاد) شمس شعررا درپستويي نهان

كرده يا فتيله ي خلق آن را پايين كشيده بود؛ كه ازاواخراين دهه، شعله

آن را يواش يواش برمي افروزد . اندكي تامل برساختارزبان ومنش

عمومي لحن جريان روبه رشد شعردو دهه ي اخيركه درتوازي با

رويكرد لحن تثبيت شده ي شعرمعاصر، به نشرآثارخود مي پردازد؛

ومهمترازآن، كشف لايه هاي دروني وپيچ اندرپيچ مناسبات في ما

بين زبان وبهاء دادن به زاينده بودن اين مناسبات درهنجارشكني از

زبان متعارف درساختارهاي متفاوت كاركردي آن،قادراست جاني تازه

برشعله هاي برافروخته شده ي شعرشمس بدمد .

۱۴ نظر:

ناشناس گفت...

در كارنامه شمس لنگرودي كتاب پنجاه وسه ترانه عاشقانه بسيارعقب افتاده است

ناشناس گفت...

سلام

بررسي وبحث شما درباره كتاب روشنگر وجالب بود

ناشناس گفت...

لطفا نقد هايتان را بيشترمنتشركنيد

ناشناس گفت...

خسته نباشي رفيق

ناشناس گفت...

از نقد كتاب تان لذت بردم. به نظرمن

خيلي رعايت شمس لنگرودي را دراين

بررسي كرديد. شمس لنگرودي به شدت

شاملوزده است

ناشناس گفت...

درود
درپي نظر دوست عزيزي كه گفتن
نقدهايتان را بيشتر منتشر كنيد
مگر كتابي هم در زمينه نقد داريد؟

ناشناس گفت...

بد نبود

مسعودبيزارگيتي گفت...

درپاسخ به پرسش عزيزي كه پرسيده اند

درزمينه نقد كتاب دارم يا نه، به

آگاهي شان مي رسانم كه كتابي با نام

روند بغرنج آفرينش ، كه دربرگيرنده

برخي ازنقدهاي من مي باشد سالها پيش

به چاپ رسيده است . درعين حال كتابي

ديگردرنقد ادبي نيزآماده چاپ دارم

متشكرم

ناشناس گفت...

قلمت پايدار

ناشناس گفت...

آقاي شمس لنگرودي
نظر شما درمورد اشعارتان
يا بهتراست بگويم جملات (نثر)
كوتاه بي روح وبي حسي كه پشت سر هم
رديف كرديد چيست؟
با خواندن اشعارتان
به آن حظ ادبي مي رسيد؟

ناشناس گفت...

زبان وذهن آقاي شمس لنگرودي متعلق به دهه هاي گذشته است . اوقادرنيست با وضعيت امروز شعرخودش را تطبيق دهد

ناشناس گفت...

ممنون از پاسخ شما در
مورد كتاب تان در زمينه نقد
موفق باشيد

ناشناس گفت...

سلام

با نظرارزشمند شما درمورد كارشمس موافقم

ناشناس گفت...

يلدايت مبارك